سوزش آتش!!
سوزش آتش!!
در حالات علامه شیخ مهدی مازندرانی آمده است: این بزرگوار گاهی که در خودش احساس
غفلت میکرده به اتفاق پسر و خادمش به خارج شهر و (بیابان) میرفته است . آنگاه شیخ به
پسر و خادمش میگفته آیا لازم است دستور مرا اجرا کنید یا نه؟ پس از اینکه میگفتند آری،
میفرمود: من هیزم جمع میکنم شما هم هیزم جمع کنید . آنگاه هیزمها را آتش میزد و میگفت:
مرا کشان کشان به سوی آتش ببرید و بگویید: ای پیر گنهکار! خیال کن روز
قیامت بر پا شده است، تا بلکه سوزش آتش مرا بیدار کند .