تا امامم نیاید...
تقویم من
در بهار هم
برگ ریزان و
خزان است!!!
تا امامم نیاید...
تقویم من
در بهار هم
برگ ریزان و
خزان است!!!
مادرت گفت:بُنَیَّ دل ما ریخت به هم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله...
خشکسالی آمده بود
جمع شدند همه
برای نماز باران
در بیابان...
و سالیانیست
که مهدی مان
نیامده و ما
ککمان هم
نگزیده است...