صبحانه هایمان
توپِ توپ،
مفصل!!!
درست
برعکس
نماز صبح هایمان...
کاش آن آینه ای بودم من
که به هر صبح تو را میدیدم...
آمده بود مراسم احیا...
بعد از مراسم
خستگی بر او چیره شد!!!
نماز صبحش قضا شد...