معلوم نیست...
این رمضان...
شاید
رمضان آخرمان باشد ...
گفت شهوت دارم...
گفتم داویش روزه است...
چه دردی میکشد آن که...
فرو رفته باشد...
در چشمش تیری...
تیر نه خاری...
ودستی نداشته باشد...
که آن را در بیاورد...