پشت و پناه من
يكشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۱:۴۵ ب.ظ
خدایا...
کجایی؟!؟
می خواهم به تو
پشت کنم!!!
بین این جماعت
فقط پشتم
به تو گرم است...
کجایی؟!؟
می خواهم به تو
پشت کنم!!!
بین این جماعت
فقط پشتم
به تو گرم است...
جهل
کاری می کند
با انسان...
که در شب قدر
امام خود را
بقتل برسانی
برای"ثواب"بیشتر!!!
ابن ملجم نمونه اش....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آدرس کانال
alefmimchannel@
پیام های کوتاه
- ۲۱ شهریور ۹۵ , ۱۵:۳۹عاشورایی
- ۱۸ تیر ۹۵ , ۲۲:۰۷ضیافت بعدی!
- ۱۹ خرداد ۹۵ , ۰۵:۰۱از"این"تا"آن"!!!
- ۸ فروردين ۹۴ , ۱۲:۴۱پا!!!
- ۱۸ دی ۹۳ , ۱۲:۰۵آدم نیست!
- ۱ دی ۹۳ , ۱۳:۱۲بیایید بگرییم...
- ۱ دی ۹۳ , ۱۳:۰۶ماجرای کوچه!
- ۱ دی ۹۳ , ۱۳:۰۲کبوتر
- ۲۶ آبان ۹۳ , ۱۴:۱۸سماواتیان و زمینیان
- ۳ تیر ۹۳ , ۰۰:۱۵بیا کمی قدم بزنیم!
آخرین نظرات
- ۲۴ تیر ۹۶، ۰۶:۲۴ - ماه تی تیهعیییی
- ۲۲ تیر ۹۶، ۲۱:۰۲ - kerman manسلام خیلی خیلی عالی
- ۲۲ تیر ۹۶، ۱۷:۱۱ - DeL Nevis:) ما که از بچگی هیچ استعدادی تو ...
- ۱۸ تیر ۹۶، ۱۴:۵۸ - علیخفه شو چرت گو مزخرف بروماستت رو ...
- ۸ خرداد ۹۶، ۱۷:۳۱ - حرف توسلام، با تشکر از شما ...
- ۲ خرداد ۹۶، ۲۰:۳۶ - فرزانه ساداتو عجیب عجیب است
- ۲۴ ارديبهشت ۹۶، ۱۷:۵۱ - دلارام ghههههههههههههههههه مثلا مثل همین رییس جمهوررر
- ۲۴ ارديبهشت ۹۶، ۱۵:۲۲ - ABOLFAZL :.دقیقا
- ۲۴ فروردين ۹۶، ۲۳:۰۳ - محمد روشنیانشاید
- ۲۲ فروردين ۹۶، ۱۹:۳۹ - دلارام ghهمون روحانی دیگه
آنانكه با ما پيوند زدند
- تنظرون (یک تماشاچی)
- اتاق
- آه مِن قِلَّتِ الزاد و طولِ الطَریق
- به یاد خاکی ها
- دست خط دل
- امام حـــــــــــسـین(ع)
- حضرت عـــــباس(ع)
- روح خـــــدا(ره)
- رهـبر دلــها
- لیدر(آقــا)
- از یاد رفته ها
- گل گفته های عشق/بیاییدکمتر گناه کنیم
- خاطرات یک جوان نسل سوم انقلاب
- دایی جونای عاشق و شهیدمون...
- ______ریـحــــانة الــــنبی______
- چـــ ـ ـــ ــایـ بـ ـا طَعـم حُضــ ـور
- از روی پلک شب تا نبض انتظار
- یه دونــــــــــــــــــــــــه فاطمه
- جبهه پایداری انقلاب اسلامی
- آخرش حاجت مو من میگیرم
- شهدا شمع محفل بشریتند
- دخترایرانی،اصالت اسلامی
- عشق یعنی یه پلاک......
- من به باران قول داده ام...
- انعکاس یک آدمِ مثبتِ تلخ
- پاتوق بچه حزب اللهی ها
- دل تنگــــ امام زمان (عج)
- مهدی، قلب تپنده شیعه
- حضــــــــــــرت مادر(س)
- من الغریب...الی الحبیب
- برگ برگِ دفتر زندگی من
- گاهی به آسمان نگاه کن
- به عشق غروب شلمچه
- *معماری یعنی زندگی*
- اینجا ستاره ای تنهاست
- حرف هایی برای نگفتن
- آخرین ایستگاه،شهادت
- (جانم فدای امام نقی)
- بــــــرگ مـــعــرفـــــت
- بوی باران ، عطر سیب
- مسجد سید ابراهیم
- مروارید های بهشتی
- سه نقطه ی اول تا...
- زینت زن=حفظ حجاب
- من؟یک بنده ی ناچیز
- اعوذ بالله من نفسی
- شگفتی های خدا
- خاکیان خط شکن
- امید غریبان زهرا
- سفیر بی صفیر
- طَراحی پوسـتِـر
- یک تحریم شده
- یک جرعه روضه
- روحی لک الفدا
- یا صاحب الزمان
- یا صاحب الزمان
- بهترین روزهایم
- بچه های انتظار
- خادم الحسین
- |یک جرعه نور|
- خودکار انقلابی
- جای خالی پدر
- قرآن کلام خدا
- با اجازه ی خدا
- شوق شهادت
- محیط مذهبی
- قفس خاطرات
- خاکریز دختران
- سربداران313
- بلــد الامیـــن
- ســـــــــــراج
- فرهنگ پرواز
- سوخته دلان
- رد پای کمیل
- حـــــــورانــه
- خوش نویس
- هوای وصال
- چشم انتظار
- ریحانة النبی
- جوان شیعه
- به رنگ خدا
- نینوای دلها
- عشقِِ من!
- انا المجنون
- آب و آفتاب
- عطار نامه
- چادری ها
- تـــربــــت
- بی رنگی
- ته لنجی
- حرف دل
- نقل قول
- مشکات
- مسجود
- سیمرغ
- دل نامه
- پیاده رو
- طربناک
- چاووش
- ذکرِ دلـ
- نورانی
- حرکت
- پیکایل
- فرقان
- قافله
- میرزا
- وبلاگ رسمی شرکت بیان
- صندوق بیان
بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در
فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت
پشت صندوق. صندقدار زنی بیحجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوقدار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که
داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به
گوشه میز میانداخت. اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره
داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار
بیشتر عصبانی شود !
بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت : « ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و
این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید ! ما اینجا
اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا
روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن«!
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندقدار کرد … روبنده را از چهره
برداشت و در پاسخ خانم صندوقدار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت :
« من جد اندر جد فرانسوی هستم … این دین من است و اینجا وطنم … شما دینتان را فروختید و ما
خریدیم
❄
در پناه خدا،،،یا مهدی مدد